شبکه جهانی نور
شبکه جهانی نور
  • Видео 13 730
  • Просмотров 10 689 369
فهم درست رفتارهای پیامبر | 2024-06-27
دکتر نورمحمد امراء - تلفن مستقیم - شبکه جهانی نور
فرکانس شبکه جهانی نور ، هم اکنون در ماهواره زیر قابل دریافت میباشد
ماهواره: یاه ست
فرکانس: 12073 عمودی ( V )
سیمبل ریت: 27500
وبسایت شبکه جهانی نور
www.nourtv.net
یوتیوب شبکه جهانی نور
/ thenourtv
تلگرام شبکه جهانی نور
t.me/thenourtv
اینستاگرام شبکه جهانی نور
thenourtv
فیسبوک شبکه جهانی نور
thenourtv
توییتر شبکه جهانی نور
thenourtv
شماره واتساپ شبکه جهانی نور
00971523934180
اپلیکیشن شبکه جهانی نور 👇🏻
play.google.com/store/apps/de...
لینک پخش زنده اینستاگرام شبکه جهانی نور👇🏻
thenourtvst...
Просмотров: 49

Видео

🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 42
Просмотров 25518 часов назад
دلایل سنی شدن استاد محمد باقر سجودی از زبان خودش فرکانس شبکه جهانی نور ، هم اکنون در ماهواره زیر قابل دریافت میباشد ماهواره: یاه ست فرکانس: 12073 عمودی ( V ) سیمبل ریت: 27500 وبسایت شبکه جهانی نور www.nourtv.net یوتیوب شبکه جهانی نور / thenourtv تلگرام شبکه جهانی نور t.me/thenourtv اینستاگرام شبکه جهانی نور thenourtv فیسبوک شبکه جهانی نور thenourtv توییتر شبکه جهانی ن...
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 41
Просмотров 23721 час назад
دلایل سنی شدن استاد محمد باقر سجودی از زبان خودش فرکانس شبکه جهانی نور ، هم اکنون در ماهواره زیر قابل دریافت میباشد ماهواره: یاه ست فرکانس: 12073 عمودی ( V ) سیمبل ریت: 27500 وبسایت شبکه جهانی نور www.nourtv.net یوتیوب شبکه جهانی نور / thenourtv تلگرام شبکه جهانی نور t.me/thenourtv اینستاگرام شبکه جهانی نور thenourtv فیسبوک شبکه جهانی نور thenourtv توییتر شبکه جهانی ن...
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 40
Просмотров 23223 часа назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 40
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 39
Просмотров 245День назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 39
پرسش های ما از ملحدین (8)
Просмотров 383День назад
پرسش های ما از ملحدین (8)
تربیت دینی بر استبداد ستیزی است
Просмотров 117День назад
تربیت دینی بر استبداد ستیزی است
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 38
Просмотров 263День назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 38
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 37
Просмотров 264День назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 37
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 36
Просмотров 310День назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 36
خبرهای مهمی که پیامبر فرمودند (1) | 2024-06-17
Просмотров 486День назад
خبرهای مهمی که پیامبر فرمودند (1) | 2024-06-17
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 35
Просмотров 37814 дней назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 35
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 34
Просмотров 31014 дней назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 34
ای بی دین! آیا جوابی داری؟ (1) | 2024-06-13
Просмотров 72514 дней назад
ای بی دین! آیا جوابی داری؟ (1) | 2024-06-13
فقه و زندگی | 2024-06-12
Просмотров 10614 дней назад
فقه و زندگی | 2024-06-12
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 33
Просмотров 28514 дней назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 33
دلائل نبوت انبياء بعد از بعثت | 2024-06-12
Просмотров 7214 дней назад
دلائل نبوت انبياء بعد از بعثت | 2024-06-12
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 32
Просмотров 25514 дней назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 32
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 31
Просмотров 24614 дней назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 31
خشوع در نماز (قسمت 6 : فواید زود رفتن به مسجد) | 2024-06-10
Просмотров 5114 дней назад
خشوع در نماز (قسمت 6 : فواید زود رفتن به مسجد) | 2024-06-10
بعضی از صفات منافقین! | 2024-06-10
Просмотров 36514 дней назад
بعضی از صفات منافقین! | 2024-06-10
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 30
Просмотров 26414 дней назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 30
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 29
Просмотров 17821 день назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 29
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 28
Просмотров 24521 день назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 28
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 27
Просмотров 43321 день назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 27
خوردن ادرار شتر؟! | 2024-06-06
Просмотров 65721 день назад
خوردن ادرار شتر؟! | 2024-06-06
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 26
Просмотров 38721 день назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 26
فقه و زندگی - 2024-06-05
Просмотров 13521 день назад
فقه و زندگی - 2024-06-05
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 25
Просмотров 54821 день назад
🔺شیعه بودم، سنی شدم. چرا! قسمت 25
حق زن بر شوهر ! - 2024-06-03
Просмотров 31521 день назад
حق زن بر شوهر ! - 2024-06-03

Комментарии

  • @alirezakarimi4083
    @alirezakarimi4083 13 часов назад

    سلام‌علیکم ‌استادمحترم‌شیعیان‌باقرآن‌کریم‌قهرهستند۰شیعه‌هدایت‌شده‌

  • @alirezakarimi4083
    @alirezakarimi4083 13 часов назад

    جزاک‌الله‌خیراکثیرا فی‌دنیاوآخرت ❤❤❤

  • @user-oh8le4pl4c
    @user-oh8le4pl4c 17 часов назад

    شما مدام، لااله الا الله رو،، لا معبود الا الله ترجمه کردین،، این حرف اشتباه هست،، چون هیچ مشرکی هرگز نگفته خدا، متعدد هست،، بلکه خدا رو یکی میدونن ولی باذن الله، در مقابل افراد دیگری هم کرنش میکنن ❤

  • @aradb.h
    @aradb.h 18 часов назад

    قران ننگ بشریت و صلح جهانیه

  • @user-xy5nu6js9f
    @user-xy5nu6js9f 19 часов назад

    همه میداند به فیروزی انقلاب قهرمان توحید حضرت امام خمینی بت شکن همه کسانیکه خود را میزند امام خمینی امرکرد هرکه میخواهند پیروی ازاهلبیت کنند درمقابل دوشمنان دین خدا مثل امام حسین ع خود را همه آل محمد ص را تقدیم دین خداکنند امام خمینی بت شکن زنجیر زنی که خودرا اوګارکنند خودراخون کنند حرام ازآن زمان درایران حرام بعضی اګر خارج ازایران درپاکستان افغانستان عراق انجام میدهند ازروی جهالت اما علمای انقلابی ډرجهان حرام اعلان کرده مرتک این عمل ګناه کبیره است اینکه وهابیها مهرشرک سرمسلمانها وبعد اقدام انتحارات انجام میدهند وهابیت که همه مسلمانها هم شیعه وهم اهلسنت زیارت رفتن راهم شرک وانتحاراتش درجهان مشهور حالانکه پیامبرخدا امرکرده که بروند تاهمیشه عبرت ومرګ تان که ماهم رفتنی ازګناه دوری کنند اینکه وهابیا کشتاروانتحارات عجب سلفیها مهرشرک درپیشانی سنی وشیعه ببنید خبیث ګف ازشرک ګذشته شیعه قرآن قبول ندارند خدالعنتت کنند کدام شیعه راپیدامیکنی که درخانه شان قرآن عظیم نه باشند اګر درکتابهایش کدام روایت این اسرالیات درروایات است ؤخبیث دروغګوی خوارج لعنت خدابه شماتکفریایی خوارج ناتنیاهو وبایدن بابا کلان آلسعود شماخوارج راقربانی حکومت کردن اطاعت ازین زناکاران شرابخور ظالم سګهای انګلیس اسرایل امریکا بلی ګمراهی شرک است أخذ واجتهاد که به قرآن ایمان داشته باشند اشتباه میکنند ؤخبیث شرک نیست شرک اګربداند عمل انجام بدهند اګرنداند اشتباه اجتهادی شرک نیست خدالعنتتان کنند خوارج داعیش سیهونیست

  • @miladuk6045
    @miladuk6045 20 часов назад

    بهترین برنامه بود استاد حسینی بزرگوار قرآن پنج هزار صد و یازده آیه در قرآن هست که فقط الله واحد بپرستید ،،من به عنوان یک شیعه یکتاپرست اعلام می‌کنم که اگر هر چیزی را شریک الله واحد قرار بدی شرک هست مثل یا مریم یا حسین ،یاعلی،یا محمد ،یا شیخ گیلانی ،،بت پرستی ،،اتش پرستی ،حتی از این بالاتر بهت بگم در مساجد اهل سنت اسم محمد کنار اسم الله مینویسن این هم شرک هست،،ما همه ی اینارو از آقای سجودی یاد گرفتیم استاد ما شماها بودین ،،ولی آقای حسینی بزرگوار توو همکارانت توحید داشته باشید ،،و اینو بدونید قدرت دست الله واحد هست ،،اگر تو بترسی و در ذهن خودت قدرت از الله واحد بگیری و به اسرائیل بدی ،،این هم شرک هست ،،اینو بدون که امارات متحده و عربستان سعودی خیلی‌ مشرک تر از حکومت ایران هست ،،پس شیطان کار می‌کنه ،،سنی که شما ها باشید یه جور شرک می‌کنید ،،شیعه هم یه جور شرک می‌کنه ،،انشالا خداوند الله واحد پروردگار جهانیان هم شیعه و هم اهل سنت به راه راست هدایت کنه،،

  • @user-xy5nu6js9f
    @user-xy5nu6js9f 21 час назад

    عجب توحید پیروان ابن تیمیه استغفرالله ولیدین لا تکون الا جسما بشنوید درجلد اول تلبیس الجهمیه باز ګوش کنید وهابیت وتوحید ذات لاموجوده. فی کتاب الله ولا موجوده فی سنت رسول الله ولاموجوده فی قول احد من الصحابه الله جسم ان أقول الله جسم ولاکن لا کلجسم استغفرالله جناب البانانی میګویند هرکه خداوند راجسم بداند فرستش بوت میکنند عجب ازیک سلفی فرسان کردم که قال رسول ص خلق الله آدم علی سورته درجوابم ګفت بلی خداوند آدم ع رابه سورت خود خلق کرده بعد فهمیدم که این خدایکه جسم دودست دوپای دوجشم همه وهمه مشابح انسان بعد فهمیدم که وهابیت عین عقیده تورات وانجیل تحریف شده اګرمعلمات مؤسق میخواهند ازجناب سیدکمال الحیدری بشنوید باهمه کتابهای ابن تیمیه حاجت به اثبات ندارند همه کتابهایش سرمیز سید کمال حیدری موجود است این عقده بلکل شرک درتوحید ذات پیروان محمد بن عبدالوهاب وشیخ ًضلالت ابن تیمیه سریعا میګویند که هرکس خدا راجسم نداند مشرک است دوشمنی وهابیت عقدوی باهمه مسلمانها همه رامشرک میداند بشنوید ازین سیهونیست وهابی بعد ببنید سیدکمال حیدری بشنوید تابدانید سلفیت دیګران رامشرک میداند خبر نیست خودش مشرک ګمراه است فرستش جسم لیس کمثله شی وهابیا تفسیر این آیه عجب خدامرګ ندارند مرض ندارند عجب سیدکمال میخندد که ببنید خدای سلفیها که دیګران رامشرک وانتحارات ترور عجب

  • @1414Mohsen
    @1414Mohsen День назад

    17 - چرا عمری و بکری نیستم و بر دین پاک اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستم؟ زیرا عمر بن خطاب بت بزرگ جماعت عمریه خودش اعتراف کرد که در تمام عمر خود مفعول واقع می شده و ابنیی بوده است. ملعون بدبخت کسی است که نام مرد بر خود گذاشته باشد، اما مفعول (کونی) باشد و مردان ترتیب او را بدهند، بدتر از او کسی است که با رضایت قلبی این کار را می کند، چنین موجود خبیثی مأبون (ابنیی) نام دارد و بدبخت تر و شقی تر از این هر دو، جماعت عمریه هستند که بنام سنت نبی اکرم ص چنین موجود پلید و خبیثی (عمر بن صهاک حرامزاده) را جانشین رسول خدا ص می دانند، دین خود را از او می گیرند، آخرت خود را فدای دنیاپرستی او می کنند و چنان عظمتی برای چنین موجود کثیف و پلید و نجسی قائلند که برای خدای تعالی جل و علاء قائل نیستند، چون معتقدند که خدای متعال جل و علاء عقلش کمتر از عمر بن صهاک حرامزاده ی مفعول می رسید، زیرا حجاب را به خواست او نازل کرد (یعنی خود خدای متعال به لزوم حجاب التفات نداشت!) آیا حماقت و خریت بیش از این ممکن است؟ آیا نام این دین است که جماعت ابله و احمق عمری دارند؟ بت بزرگ جماعت عمری، یعنی عمر بن خطاب ملعون، به اعتراف خودش ابنیی بوده و نه تنها در زمان بت پرستی اش (پیش از اسلام)، حتی بعد از آنکه ظاهرا اسلام آورد و حتی زمان غصب خلافت که مثلا خلیفه ی مسلمانان شده بود و به عبارت دیگر تا آخرش عمر کثیف و نجسش ابنیی باقی ماند. نوش جان جماعت عمری که وقتی از امام حق و خلیفه تعیین شده از جانب خدای تعالی و رسول اکرم (ص) سرپیچی می کنند، سزاوار و مستحق چنین خلیفه و امامی می شوند، که تا قیام قیامت و تا دنیا دنیاست روی جماعت عمری را سیاه کرده و این جماعت ابله و گوسفند صفت، در برابر این رسوایی هیچ چاره ای جز خفه خون گرفتن، عوض کردن بحث، پاسخ ندادن، فرار و مغلطه ندارند. و اینک اعتراف عمر به ابنیی بودنش به نقل از یکی از اکابر علمای عمری بنام ابن سعد: عمر بن خطاب گفت: «از احوال وامور جاهلیت چیزی در من باقی نمانده الا اینکه هنوز برای من فرق نمی کند که کسی مرا بکند یا من کسی را بکنم». اصل خبر: «أخبرنا إسحاق بن یوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاری و هوذة بن خلیفة قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سیرین قال: قال عمر بن الخطاب: «ما بقی فی شی‏ء من أمر الجاهلیة إلا أنی لست أبالی إلى أی الناس نكحت و أیهم أنكحت». منبع: طبقات الکبری، ابن سعد، ج3 ص289 چاپ بیروت سال 1377ه ق 1957میلادی و نیز چاپ 1998 دار صادر بیروت ص 289. مدرک دوم: بخاری در صحیح خود چاپ هند می گوید: آقای ما عمر ابنه ای بود و با آب مردان خود را مداوا می کرد .«کان سیدنا عمر مأبونا ًو یتداوی بماء الرجال.» مدرک: صحیح البخاری چاپ هند مدرک سوم: سیوطی از علمای بزرگ عمَری در علوم حدیث، کلام، نجوم و علوم قرآنی در حاشیه ای بر واژه ی «الابنه» در کتاب قاموس نوشته است: «در زمان جاهلیت پنج نفر ابنه ای (مفعول) بودند که یکی از آنها آقای ما عمَر بود». اصل خبر: «و أيضاً جاء الخبر في مصادر عمری آخر. ففي حاشية السيوطي المدّونة على القاموس في لفظ «الابنة» جاء: «بأنّها كانت في خمسة في زمن الجاهلية أحدهم سيدنا عمر». منبع: حاشیه ی جلال الدین سیوطی بر لغت «الابنه» در کتاب قاموس. مدرک چهارم: عمَر بن خطاب در جوانی نوکر عماره بن ولید بوده (که به لواط کار معروف بود) و او عمَر را با خود به سفر شام یا یمن برد و عمَر خود نقل می کند که در بین راه عماره قصد تجاوز به وی یعنی لواط با او را داشته ولی عمر چاقو کشیده و در رفته است (البته از خود عمر انتظار نمی رود که حقیقت را گفته باشد). منبع: کتاب تاریخی جماعت عمری بنام: المُنّمِق فی اخبار القریش، تألیف محمد بن حبیب بغدادی، ص 147.

  • @1414Mohsen
    @1414Mohsen День назад

    17 - چرا عمری و بکری نیستم و بر دین پاک اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستم؟ زیرا عمر بن خطاب بت بزرگ جماعت عمریه خودش اعتراف کرد که در تمام عمر خود مفعول واقع می شده و ابنیی بوده است. ملعون بدبخت کسی است که نام مرد بر خود گذاشته باشد، اما مفعول (کونی) باشد و مردان ترتیب او را بدهند، بدتر از او کسی است که با رضایت قلبی این کار را می کند، چنین موجود خبیثی مأبون (ابنیی) نام دارد و بدبخت تر و شقی تر از این هر دو، جماعت عمریه هستند که بنام سنت نبی اکرم ص چنین موجود پلید و خبیثی (عمر بن صهاک حرامزاده) را جانشین رسول خدا ص می دانند، دین خود را از او می گیرند، آخرت خود را فدای دنیاپرستی او می کنند و چنان عظمتی برای چنین موجود کثیف و پلید و نجسی قائلند که برای خدای تعالی جل و علاء قائل نیستند، چون معتقدند که خدای متعال جل و علاء عقلش کمتر از عمر بن صهاک حرامزاده ی مفعول می رسید، زیرا حجاب را به خواست او نازل کرد (یعنی خود خدای متعال به لزوم حجاب التفات نداشت!) آیا حماقت و خریت بیش از این ممکن است؟ آیا نام این دین است که جماعت ابله و احمق عمری دارند؟ بت بزرگ جماعت عمری، یعنی عمر بن خطاب ملعون، به اعتراف خودش ابنیی بوده و نه تنها در زمان بت پرستی اش (پیش از اسلام)، حتی بعد از آنکه ظاهرا اسلام آورد و حتی زمان غصب خلافت که مثلا خلیفه ی مسلمانان شده بود و به عبارت دیگر تا آخرش عمر کثیف و نجسش ابنیی باقی ماند. نوش جان جماعت عمری که وقتی از امام حق و خلیفه تعیین شده از جانب خدای تعالی و رسول اکرم (ص) سرپیچی می کنند، سزاوار و مستحق چنین خلیفه و امامی می شوند، که تا قیام قیامت و تا دنیا دنیاست روی جماعت عمری را سیاه کرده و این جماعت ابله و گوسفند صفت، در برابر این رسوایی هیچ چاره ای جز خفه خون گرفتن، عوض کردن بحث، پاسخ ندادن، فرار و مغلطه ندارند. و اینک اعتراف عمر به ابنیی بودنش به نقل از یکی از اکابر علمای عمری بنام ابن سعد: عمر بن خطاب گفت: «از احوال وامور جاهلیت چیزی در من باقی نمانده الا اینکه هنوز برای من فرق نمی کند که کسی مرا بکند یا من کسی را بکنم». اصل خبر: «أخبرنا إسحاق بن یوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاری و هوذة بن خلیفة قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سیرین قال: قال عمر بن الخطاب: «ما بقی فی شی‏ء من أمر الجاهلیة إلا أنی لست أبالی إلى أی الناس نكحت و أیهم أنكحت». منبع: طبقات الکبری، ابن سعد، ج3 ص289 چاپ بیروت سال 1377ه ق 1957میلادی و نیز چاپ 1998 دار صادر بیروت ص 289. مدرک دوم: بخاری در صحیح خود چاپ هند می گوید: آقای ما عمر ابنه ای بود و با آب مردان خود را مداوا می کرد .«کان سیدنا عمر مأبونا ًو یتداوی بماء الرجال.» مدرک: صحیح البخاری چاپ هند مدرک سوم: سیوطی از علمای بزرگ عمَری در علوم حدیث، کلام، نجوم و علوم قرآنی در حاشیه ای بر واژه ی «الابنه» در کتاب قاموس نوشته است: «در زمان جاهلیت پنج نفر ابنه ای (مفعول) بودند که یکی از آنها آقای ما عمَر بود». اصل خبر: «و أيضاً جاء الخبر في مصادر عمری آخر. ففي حاشية السيوطي المدّونة على القاموس في لفظ «الابنة» جاء: «بأنّها كانت في خمسة في زمن الجاهلية أحدهم سيدنا عمر». منبع: حاشیه ی جلال الدین سیوطی بر لغت «الابنه» در کتاب قاموس. مدرک چهارم: عمَر بن خطاب در جوانی نوکر عماره بن ولید بوده (که به لواط کار معروف بود) و او عمَر را با خود به سفر شام یا یمن برد و عمَر خود نقل می کند که در بین راه عماره قصد تجاوز به وی یعنی لواط با او را داشته ولی عمر چاقو کشیده و در رفته است (البته از خود عمر انتظار نمی رود که حقیقت را گفته باشد). منبع: کتاب تاریخی جماعت عمری بنام: المُنّمِق فی اخبار القریش، تألیف محمد بن حبیب بغدادی، ص 147.

  • @1414Mohsen
    @1414Mohsen День назад

    17 - چرا عمری و بکری نیستم و بر دین پاک اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستم؟ زیرا عمر بن خطاب بت بزرگ جماعت عمریه خودش اعتراف کرد که در تمام عمر خود مفعول واقع می شده و ابنیی بوده است. ملعون بدبخت کسی است که نام مرد بر خود گذاشته باشد، اما مفعول (کونی) باشد و مردان ترتیب او را بدهند، بدتر از او کسی است که با رضایت قلبی این کار را می کند، چنین موجود خبیثی مأبون (ابنیی) نام دارد و بدبخت تر و شقی تر از این هر دو، جماعت عمریه هستند که بنام سنت نبی اکرم ص چنین موجود پلید و خبیثی (عمر بن صهاک حرامزاده) را جانشین رسول خدا ص می دانند، دین خود را از او می گیرند، آخرت خود را فدای دنیاپرستی او می کنند و چنان عظمتی برای چنین موجود کثیف و پلید و نجسی قائلند که برای خدای تعالی جل و علاء قائل نیستند، چون معتقدند که خدای متعال جل و علاء عقلش کمتر از عمر بن صهاک حرامزاده ی مفعول می رسید، زیرا حجاب را به خواست او نازل کرد (یعنی خود خدای متعال به لزوم حجاب التفات نداشت!) آیا حماقت و خریت بیش از این ممکن است؟ آیا نام این دین است که جماعت ابله و احمق عمری دارند؟ بت بزرگ جماعت عمری، یعنی عمر بن خطاب ملعون، به اعتراف خودش ابنیی بوده و نه تنها در زمان بت پرستی اش (پیش از اسلام)، حتی بعد از آنکه ظاهرا اسلام آورد و حتی زمان غصب خلافت که مثلا خلیفه ی مسلمانان شده بود و به عبارت دیگر تا آخرش عمر کثیف و نجسش ابنیی باقی ماند. نوش جان جماعت عمری که وقتی از امام حق و خلیفه تعیین شده از جانب خدای تعالی و رسول اکرم (ص) سرپیچی می کنند، سزاوار و مستحق چنین خلیفه و امامی می شوند، که تا قیام قیامت و تا دنیا دنیاست روی جماعت عمری را سیاه کرده و این جماعت ابله و گوسفند صفت، در برابر این رسوایی هیچ چاره ای جز خفه خون گرفتن، عوض کردن بحث، پاسخ ندادن، فرار و مغلطه ندارند. و اینک اعتراف عمر به ابنیی بودنش به نقل از یکی از اکابر علمای عمری بنام ابن سعد: عمر بن خطاب گفت: «از احوال وامور جاهلیت چیزی در من باقی نمانده الا اینکه هنوز برای من فرق نمی کند که کسی مرا بکند یا من کسی را بکنم». اصل خبر: «أخبرنا إسحاق بن یوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاری و هوذة بن خلیفة قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سیرین قال: قال عمر بن الخطاب: «ما بقی فی شی‏ء من أمر الجاهلیة إلا أنی لست أبالی إلى أی الناس نكحت و أیهم أنكحت». منبع: طبقات الکبری، ابن سعد، ج3 ص289 چاپ بیروت سال 1377ه ق 1957میلادی و نیز چاپ 1998 دار صادر بیروت ص 289. مدرک دوم: بخاری در صحیح خود چاپ هند می گوید: آقای ما عمر ابنه ای بود و با آب مردان خود را مداوا می کرد .«کان سیدنا عمر مأبونا ًو یتداوی بماء الرجال.» مدرک: صحیح البخاری چاپ هند مدرک سوم: سیوطی از علمای بزرگ عمَری در علوم حدیث، کلام، نجوم و علوم قرآنی در حاشیه ای بر واژه ی «الابنه» در کتاب قاموس نوشته است: «در زمان جاهلیت پنج نفر ابنه ای (مفعول) بودند که یکی از آنها آقای ما عمَر بود». اصل خبر: «و أيضاً جاء الخبر في مصادر عمری آخر. ففي حاشية السيوطي المدّونة على القاموس في لفظ «الابنة» جاء: «بأنّها كانت في خمسة في زمن الجاهلية أحدهم سيدنا عمر». منبع: حاشیه ی جلال الدین سیوطی بر لغت «الابنه» در کتاب قاموس. مدرک چهارم: عمَر بن خطاب در جوانی نوکر عماره بن ولید بوده (که به لواط کار معروف بود) و او عمَر را با خود به سفر شام یا یمن برد و عمَر خود نقل می کند که در بین راه عماره قصد تجاوز به وی یعنی لواط با او را داشته ولی عمر چاقو کشیده و در رفته است (البته از خود عمر انتظار نمی رود که حقیقت را گفته باشد). منبع: کتاب تاریخی جماعت عمری بنام: المُنّمِق فی اخبار القریش، تألیف محمد بن حبیب بغدادی، ص 147.

  • @1414Mohsen
    @1414Mohsen День назад

    17 - چرا عمری و بکری نیستم و بر دین پاک اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستم؟ زیرا عمر بن خطاب بت بزرگ جماعت عمریه خودش اعتراف کرد که در تمام عمر خود مفعول واقع می شده و ابنیی بوده است. ملعون بدبخت کسی است که نام مرد بر خود گذاشته باشد، اما مفعول (کونی) باشد و مردان ترتیب او را بدهند، بدتر از او کسی است که با رضایت قلبی این کار را می کند، چنین موجود خبیثی مأبون (ابنیی) نام دارد و بدبخت تر و شقی تر از این هر دو، جماعت عمریه هستند که بنام سنت نبی اکرم ص چنین موجود پلید و خبیثی (عمر بن صهاک حرامزاده) را جانشین رسول خدا ص می دانند، دین خود را از او می گیرند، آخرت خود را فدای دنیاپرستی او می کنند و چنان عظمتی برای چنین موجود کثیف و پلید و نجسی قائلند که برای خدای تعالی جل و علاء قائل نیستند، چون معتقدند که خدای متعال جل و علاء عقلش کمتر از عمر بن صهاک حرامزاده ی مفعول می رسید، زیرا حجاب را به خواست او نازل کرد (یعنی خود خدای متعال به لزوم حجاب التفات نداشت!) آیا حماقت و خریت بیش از این ممکن است؟ آیا نام این دین است که جماعت ابله و احمق عمری دارند؟ بت بزرگ جماعت عمری، یعنی عمر بن خطاب ملعون، به اعتراف خودش ابنیی بوده و نه تنها در زمان بت پرستی اش (پیش از اسلام)، حتی بعد از آنکه ظاهرا اسلام آورد و حتی زمان غصب خلافت که مثلا خلیفه ی مسلمانان شده بود و به عبارت دیگر تا آخرش عمر کثیف و نجسش ابنیی باقی ماند. نوش جان جماعت عمری که وقتی از امام حق و خلیفه تعیین شده از جانب خدای تعالی و رسول اکرم (ص) سرپیچی می کنند، سزاوار و مستحق چنین خلیفه و امامی می شوند، که تا قیام قیامت و تا دنیا دنیاست روی جماعت عمری را سیاه کرده و این جماعت ابله و گوسفند صفت، در برابر این رسوایی هیچ چاره ای جز خفه خون گرفتن، عوض کردن بحث، پاسخ ندادن، فرار و مغلطه ندارند. و اینک اعتراف عمر به ابنیی بودنش به نقل از یکی از اکابر علمای عمری بنام ابن سعد: عمر بن خطاب گفت: «از احوال وامور جاهلیت چیزی در من باقی نمانده الا اینکه هنوز برای من فرق نمی کند که کسی مرا بکند یا من کسی را بکنم». اصل خبر: «أخبرنا إسحاق بن یوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاری و هوذة بن خلیفة قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سیرین قال: قال عمر بن الخطاب: «ما بقی فی شی‏ء من أمر الجاهلیة إلا أنی لست أبالی إلى أی الناس نكحت و أیهم أنكحت». منبع: طبقات الکبری، ابن سعد، ج3 ص289 چاپ بیروت سال 1377ه ق 1957میلادی و نیز چاپ 1998 دار صادر بیروت ص 289. مدرک دوم: بخاری در صحیح خود چاپ هند می گوید: آقای ما عمر ابنه ای بود و با آب مردان خود را مداوا می کرد .«کان سیدنا عمر مأبونا ًو یتداوی بماء الرجال.» مدرک: صحیح البخاری چاپ هند مدرک سوم: سیوطی از علمای بزرگ عمَری در علوم حدیث، کلام، نجوم و علوم قرآنی در حاشیه ای بر واژه ی «الابنه» در کتاب قاموس نوشته است: «در زمان جاهلیت پنج نفر ابنه ای (مفعول) بودند که یکی از آنها آقای ما عمَر بود». اصل خبر: «و أيضاً جاء الخبر في مصادر عمری آخر. ففي حاشية السيوطي المدّونة على القاموس في لفظ «الابنة» جاء: «بأنّها كانت في خمسة في زمن الجاهلية أحدهم سيدنا عمر». منبع: حاشیه ی جلال الدین سیوطی بر لغت «الابنه» در کتاب قاموس. مدرک چهارم: عمَر بن خطاب در جوانی نوکر عماره بن ولید بوده (که به لواط کار معروف بود) و او عمَر را با خود به سفر شام یا یمن برد و عمَر خود نقل می کند که در بین راه عماره قصد تجاوز به وی یعنی لواط با او را داشته ولی عمر چاقو کشیده و در رفته است (البته از خود عمر انتظار نمی رود که حقیقت را گفته باشد). منبع: کتاب تاریخی جماعت عمری بنام: المُنّمِق فی اخبار القریش، تألیف محمد بن حبیب بغدادی، ص 147.

  • @1414Mohsen
    @1414Mohsen День назад

    17 - چرا عمری و بکری نیستم و بر دین پاک اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستم؟ زیرا عمر بن خطاب بت بزرگ جماعت عمریه خودش اعتراف کرد که در تمام عمر خود مفعول واقع می شده و ابنیی بوده است. ملعون بدبخت کسی است که نام مرد بر خود گذاشته باشد، اما مفعول (کونی) باشد و مردان ترتیب او را بدهند، بدتر از او کسی است که با رضایت قلبی این کار را می کند، چنین موجود خبیثی مأبون (ابنیی) نام دارد و بدبخت تر و شقی تر از این هر دو، جماعت عمریه هستند که بنام سنت نبی اکرم ص چنین موجود پلید و خبیثی (عمر بن صهاک حرامزاده) را جانشین رسول خدا ص می دانند، دین خود را از او می گیرند، آخرت خود را فدای دنیاپرستی او می کنند و چنان عظمتی برای چنین موجود کثیف و پلید و نجسی قائلند که برای خدای تعالی جل و علاء قائل نیستند، چون معتقدند که خدای متعال جل و علاء عقلش کمتر از عمر بن صهاک حرامزاده ی مفعول می رسید، زیرا حجاب را به خواست او نازل کرد (یعنی خود خدای متعال به لزوم حجاب التفات نداشت!) آیا حماقت و خریت بیش از این ممکن است؟ آیا نام این دین است که جماعت ابله و احمق عمری دارند؟ بت بزرگ جماعت عمری، یعنی عمر بن خطاب ملعون، به اعتراف خودش ابنیی بوده و نه تنها در زمان بت پرستی اش (پیش از اسلام)، حتی بعد از آنکه ظاهرا اسلام آورد و حتی زمان غصب خلافت که مثلا خلیفه ی مسلمانان شده بود و به عبارت دیگر تا آخرش عمر کثیف و نجسش ابنیی باقی ماند. نوش جان جماعت عمری که وقتی از امام حق و خلیفه تعیین شده از جانب خدای تعالی و رسول اکرم (ص) سرپیچی می کنند، سزاوار و مستحق چنین خلیفه و امامی می شوند، که تا قیام قیامت و تا دنیا دنیاست روی جماعت عمری را سیاه کرده و این جماعت ابله و گوسفند صفت، در برابر این رسوایی هیچ چاره ای جز خفه خون گرفتن، عوض کردن بحث، پاسخ ندادن، فرار و مغلطه ندارند. و اینک اعتراف عمر به ابنیی بودنش به نقل از یکی از اکابر علمای عمری بنام ابن سعد: عمر بن خطاب گفت: «از احوال وامور جاهلیت چیزی در من باقی نمانده الا اینکه هنوز برای من فرق نمی کند که کسی مرا بکند یا من کسی را بکنم». اصل خبر: «أخبرنا إسحاق بن یوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاری و هوذة بن خلیفة قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سیرین قال: قال عمر بن الخطاب: «ما بقی فی شی‏ء من أمر الجاهلیة إلا أنی لست أبالی إلى أی الناس نكحت و أیهم أنكحت». منبع: طبقات الکبری، ابن سعد، ج3 ص289 چاپ بیروت سال 1377ه ق 1957میلادی و نیز چاپ 1998 دار صادر بیروت ص 289. مدرک دوم: بخاری در صحیح خود چاپ هند می گوید: آقای ما عمر ابنه ای بود و با آب مردان خود را مداوا می کرد .«کان سیدنا عمر مأبونا ًو یتداوی بماء الرجال.» مدرک: صحیح البخاری چاپ هند مدرک سوم: سیوطی از علمای بزرگ عمَری در علوم حدیث، کلام، نجوم و علوم قرآنی در حاشیه ای بر واژه ی «الابنه» در کتاب قاموس نوشته است: «در زمان جاهلیت پنج نفر ابنه ای (مفعول) بودند که یکی از آنها آقای ما عمَر بود». اصل خبر: «و أيضاً جاء الخبر في مصادر عمری آخر. ففي حاشية السيوطي المدّونة على القاموس في لفظ «الابنة» جاء: «بأنّها كانت في خمسة في زمن الجاهلية أحدهم سيدنا عمر». منبع: حاشیه ی جلال الدین سیوطی بر لغت «الابنه» در کتاب قاموس. مدرک چهارم: عمَر بن خطاب در جوانی نوکر عماره بن ولید بوده (که به لواط کار معروف بود) و او عمَر را با خود به سفر شام یا یمن برد و عمَر خود نقل می کند که در بین راه عماره قصد تجاوز به وی یعنی لواط با او را داشته ولی عمر چاقو کشیده و در رفته است (البته از خود عمر انتظار نمی رود که حقیقت را گفته باشد). منبع: کتاب تاریخی جماعت عمری بنام: المُنّمِق فی اخبار القریش، تألیف محمد بن حبیب بغدادی، ص 147.

  • @1414Mohsen
    @1414Mohsen День назад

    17 - چرا عمری و بکری نیستم و بر دین پاک اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستم؟ زیرا عمر بن خطاب بت بزرگ جماعت عمریه خودش اعتراف کرد که در تمام عمر خود مفعول واقع می شده و ابنیی بوده است. ملعون بدبخت کسی است که نام مرد بر خود گذاشته باشد، اما مفعول (کونی) باشد و مردان ترتیب او را بدهند، بدتر از او کسی است که با رضایت قلبی این کار را می کند، چنین موجود خبیثی مأبون (ابنیی) نام دارد و بدبخت تر و شقی تر از این هر دو، جماعت عمریه هستند که بنام سنت نبی اکرم ص چنین موجود پلید و خبیثی (عمر بن صهاک حرامزاده) را جانشین رسول خدا ص می دانند، دین خود را از او می گیرند، آخرت خود را فدای دنیاپرستی او می کنند و چنان عظمتی برای چنین موجود کثیف و پلید و نجسی قائلند که برای خدای تعالی جل و علاء قائل نیستند، چون معتقدند که خدای متعال جل و علاء عقلش کمتر از عمر بن صهاک حرامزاده ی مفعول می رسید، زیرا حجاب را به خواست او نازل کرد (یعنی خود خدای متعال به لزوم حجاب التفات نداشت!) آیا حماقت و خریت بیش از این ممکن است؟ آیا نام این دین است که جماعت ابله و احمق عمری دارند؟ بت بزرگ جماعت عمری، یعنی عمر بن خطاب ملعون، به اعتراف خودش ابنیی بوده و نه تنها در زمان بت پرستی اش (پیش از اسلام)، حتی بعد از آنکه ظاهرا اسلام آورد و حتی زمان غصب خلافت که مثلا خلیفه ی مسلمانان شده بود و به عبارت دیگر تا آخرش عمر کثیف و نجسش ابنیی باقی ماند. نوش جان جماعت عمری که وقتی از امام حق و خلیفه تعیین شده از جانب خدای تعالی و رسول اکرم (ص) سرپیچی می کنند، سزاوار و مستحق چنین خلیفه و امامی می شوند، که تا قیام قیامت و تا دنیا دنیاست روی جماعت عمری را سیاه کرده و این جماعت ابله و گوسفند صفت، در برابر این رسوایی هیچ چاره ای جز خفه خون گرفتن، عوض کردن بحث، پاسخ ندادن، فرار و مغلطه ندارند. و اینک اعتراف عمر به ابنیی بودنش به نقل از یکی از اکابر علمای عمری بنام ابن سعد: عمر بن خطاب گفت: «از احوال وامور جاهلیت چیزی در من باقی نمانده الا اینکه هنوز برای من فرق نمی کند که کسی مرا بکند یا من کسی را بکنم». اصل خبر: «أخبرنا إسحاق بن یوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاری و هوذة بن خلیفة قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سیرین قال: قال عمر بن الخطاب: «ما بقی فی شی‏ء من أمر الجاهلیة إلا أنی لست أبالی إلى أی الناس نكحت و أیهم أنكحت». منبع: طبقات الکبری، ابن سعد، ج3 ص289 چاپ بیروت سال 1377ه ق 1957میلادی و نیز چاپ 1998 دار صادر بیروت ص 289. مدرک دوم: بخاری در صحیح خود چاپ هند می گوید: آقای ما عمر ابنه ای بود و با آب مردان خود را مداوا می کرد .«کان سیدنا عمر مأبونا ًو یتداوی بماء الرجال.» مدرک: صحیح البخاری چاپ هند مدرک سوم: سیوطی از علمای بزرگ عمَری در علوم حدیث، کلام، نجوم و علوم قرآنی در حاشیه ای بر واژه ی «الابنه» در کتاب قاموس نوشته است: «در زمان جاهلیت پنج نفر ابنه ای (مفعول) بودند که یکی از آنها آقای ما عمَر بود». اصل خبر: «و أيضاً جاء الخبر في مصادر عمری آخر. ففي حاشية السيوطي المدّونة على القاموس في لفظ «الابنة» جاء: «بأنّها كانت في خمسة في زمن الجاهلية أحدهم سيدنا عمر». منبع: حاشیه ی جلال الدین سیوطی بر لغت «الابنه» در کتاب قاموس. مدرک چهارم: عمَر بن خطاب در جوانی نوکر عماره بن ولید بوده (که به لواط کار معروف بود) و او عمَر را با خود به سفر شام یا یمن برد و عمَر خود نقل می کند که در بین راه عماره قصد تجاوز به وی یعنی لواط با او را داشته ولی عمر چاقو کشیده و در رفته است (البته از خود عمر انتظار نمی رود که حقیقت را گفته باشد). منبع: کتاب تاریخی جماعت عمری بنام: المُنّمِق فی اخبار القریش، تألیف محمد بن حبیب بغدادی، ص 147.

  • @wildnature8707
    @wildnature8707 День назад

    با سلام اجداد ما سیصد سال پیش بر اثر نزاع خانواده گی از افغانستان فرار کردن و ازخاندان بارکزایی بودن ،چجوری میتونم اقوام و خاندانم را پیدا کنم

  • @RahmanNajafi
    @RahmanNajafi День назад

    سلام انسان در مقابل دستورات خداوند که در قرآن مجید وفرمایش حضرت محمد علیه السلام آمده سر تسلیم فرود آورد بعضی ها با قرآن مخالف ودر افتادند من با قرآن ورسول هستم وبا غیره مخالف وبه خدا پناه میبرم

  • @RahmanNajafi
    @RahmanNajafi День назад

    سلام گمان نکنم شما حریف آخوند بشی با شیطان در افتادی ملت ایران همگی با شیطان در افتادند وانشاالله حق پیروز است شاید دور زود داشته باشد ولی سوخت سوز ندارد به امید پیروزی حق بر باطل

  • @user-xy5nu6js9f
    @user-xy5nu6js9f День назад

    وهابیت مشکل که بامسلمانها دارند عقدوی خوارج ګشته حتی خوارج سرش شرف دارند منافق هستند ازخاندانیکه آلسعود سګ انګلیس امریکا اسرایل سلفیت سګ آلسعود وآلسعود سګ انګلیس امریکا اسرایل مشرک عقدوی هستند خدارا جسم مشابح انسان ابن تیمیه به جسمانیت خداقایل است

  • @user-xy5nu6js9f
    @user-xy5nu6js9f День назад

    در دین خدا میزان کتاب الله قرآن روایاتیکه مطابق قرآن الحمد لالله اګرخلاف حکم خدا پیامبر خدافرموده یضرب علی الجدار

  • @user-xy5nu6js9f
    @user-xy5nu6js9f День назад

    شما این حرامزاده های مزدور آلسعود اینها سګهای فول خریده آلسعود داعیش داعیش دوشمنان تمام امت شیعه وسنی هستند لعنت خداوانبیا به این سلفیهای داعیش عقدوی ګمراه شده همرای این حرامزاده ها بحث فایده ندارند خوارج خوارج خوارج زمان هستند

    • @user-xy5nu6js9f
      @user-xy5nu6js9f День назад

      اول شما شجاعت رهبر انقلاب حضرت امام خمینی بت شکن ابراهیم زمان راببنید ایران مرکز سکولاریستهای بیدین وکمونیستها بود انقلاب امام معجزه اللهی بود ایران راتبدیل به قهرمان امت کرد

  • @ziaulhaqmohammadi4205
    @ziaulhaqmohammadi4205 День назад

    الله ج شهادتش قبول کند و گناهان شان را عفوه کند و بهشت برین نصیب ایشان کند

  • @user-kf7vg2hc6v
    @user-kf7vg2hc6v День назад

    کسی که شرک به خدا رو ثواب می‌دونه و به صحابه و همسران پیامبر لعنت میفرستد رو چه جوری میشه باهاش مناظره کرد. بازم دمت گرم آقای موحد که خوب از پس این شارکها بر میای❤

  • @user-ly8ul5vr8x
    @user-ly8ul5vr8x День назад

    لعنت بر دشمنان خدا و پیامبر و اهل بیت قیامت نزدیک است و وعده خدا حق است

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    آقای فروغی در باره جنگ کردن نیز کوتاهی کردی، حديث متواتر است که بخاری و مسلم نيز روايت کرده اند پيامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: جنگ با مومن کفر است!

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    اين برخی اخبار است.

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    ابن شهاب زهرى حديث غدير را روايت كرد. عبيد الله به او گفت: لا تحدث بهذا بالشام، وأنت تسمع ملئ أذنيك سب علي، فقال: والله إن عندی من فضائل علی ما لو تحدثت بها لقتلت.أخرجه الثلاثة؛ در شام كه گوش تو را سبّ علی× پر کرده، اين حديث را روايت مکن. زهرى به او گفت: به خدا سوگند، نزد من احاديثی در فضائل علی× است که اگر آن را بازگو کنم قطعاً کشته خواهم شد. ابن اثير مى¬گويد: اين خبر را ابن منده، ابونعيم و ابن عبدالبر نقل کرده¬اند. ابواحمد عسکری پس از روايت نزول آية تطهير در مورد اهل بيت^، دربارة زهری و اوزاعی گفته است: يقال إن الأوزاعی لم يرو فی الفضائل حديثاً غير هذا، والله أعلم. قال: وكذلك الزهری لم يرو فيها إلا حديثاً واحداً، كانا يخافان بنی أمية؛ گفته شده که اوزاعی در فضائل (اهل بيت^) حديثی جز اين روايت نکرده است. نیز گفت: زهری نيز حالش همين گونه است، در فضائل جز يک حديث روايت نکرده است. هر دو از بنی اميه می¬ترسيدند. يونس بن عبيد مى¬گويد: به حسن بصرى گفتند: تو از پيامبر حديث نقل می¬کنی، حال آن¬که آن حضرت را درک نکردی؟ گفت: هر حديثی را شنيدی که من از پيامبر روايت کرده¬ام، بدان که آن از علی بن ابی¬طالب× است؛ ولی من در زمانی هستم که نمی¬توانم اسم علی× را به زبان آورم. مدائنى، ابوالحسن علی بن محمد (متولد 122ق.) در كتاب احداث نوشته است: كتب معاوية نسخة واحدة إلى عماله بعد عام الجماعة أن برئت الذمة ممن روى شيئا من فضل أبي¬تراب وأهل بيته فقامت الخطباء فی كل كورة وعلى كل منبر يلعنون عليا ويبرءون منه ويقعون فيه وفی أهل بيته وكان أشد الناس بلاء حينئذ أهل الكوفة لكثرة من بها من شيعة علی فاستعمل عليهم زياد ابن سمية و ضم إليه البصرة فكان يتتبع الشيعة وهو بهم عارف لأنه كان منهم أيام علی فقتلهم تحت كل حجر ومدر وأخافهم وقطع الأيدی والأرجل وسمل العيون وصلبهم على جذوع النخل وطرفهم وشردهم عن العراق فلم يبق بها معروف منهم وكتب معاوية إلى عماله فی جميع الآفاق ألا يجيزوا لأحد من شيعة علی وأهل بيته شهادة...؛ معاويه پس از صلح با امام حسن× نامه¬ای به کارگزارانش نوشت كه از هر كسی كه حدیثی در فضائل ابوتراب (اميرالمؤمنين×) و اهل بيتش نقل كند، حرمت برداشته شد. خطبا در تمام روی زمين و تمام منابر شروع كردند به لعن علی× و برائت از او و سبّ علی× و اهل بيتش. در آن زمان، اهل كوفه به جهت فراوانی شیعیان علی× در آن، تحت شديد¬ترين فشار قرار گرفت. معاويه زياد بن سميه را حاكم کوفه قرار داد و بصره را نيز به او داد. زياد شيعه¬ها را هر جا بودند گرفت و كشت و ترسانيد و دست و پاهايشان را قطع كرد و چشم¬ها را درآورد و آن¬ها را به دار زد تا اين¬كه در كوفه، شيعة معروفی باقی نماند. معاويه به کارگزارانش در تمام سرزمین¬ها نوشت: شهادت شيعة علی× را قبول نکنید. نیز به آنان نوشت: به شیعیان عثمان و محبان و اهل ولايتش و كسانی كه فضائل و مناقب عثمان را نقل می¬كنند توجه كنيد و آنان را به خود نزديك كنيد و گرامی بدارید و هر كه از آنان در مورد عثمان حديث روايت می¬كند، نامش ونام پدر وعشيره-اش را به من بنويسيد. اين كار را كردند وفراوان در فضائل عثمان حديث نقل كردند و معاويه نيز در مقابل برای آنان هدايا می¬فرستاد و هر كه فضيلتی در مورد عثمان نقل می¬كرد، کارگزاران معاويه وی را اكرام و به خود نزديك می¬كردند و هيچ كسی از آنان را ردّ نمی¬كردند و اين روش در همه شهر¬ها به اوج رسيد. سپس معاويه به کارگزارانش نوشت: حديث در فضائل عثمان بسيار شد و در همه شهرها پخش گشت. پس وقتی اين نامة من به شما رسيد، مردم را به روايت حديث در فضائل صحابه وخلفای اولين فرا خوانيد و هيچ خبری را ترك نكنيد كه مسلمانان در فضل علی× روايت كرده باشند، مگر اين¬كه همان خبر را در مورد صحابة ديگر نقل كنيد و برای من بياوريد و اين عمل برای من محبوب¬تر وروشن¬كننده¬تر برای چشمانم است در مقابلِ حجت ابوتراب و شيعه¬اش و سخت¬تر است برای آنان از مناقب عثمان و فضائلش... . شرح نهج البلاغه، ج11، ص 44. ذهبی در مورد مدائنى می¬گويد: علامه، حافظ و صادق، دارای كتاب¬هاست. (علم وآگاهی¬اش) در مورد سيره و مغازی و انساب و روزگار عرب عجيب بود و اسنادش عالی است. يحيی بن معين با تأكيد گفته است: او ثقه، ثقه، ثقه است. او بنی اميه را لعن می¬كرد. ذهبی داستان جالبی در مورد اهل شام از او نقل كرده است و بسيارى از كتاب¬هاى او را نام برده و گفته است: كتاب¬های او مفقود شده¬اند.

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    دعاه محمد بن يوسف، وهو أمير اليمن، فقال: إن أخى الحجاج كتب إلى أن أقيمك للناس فتلعن على بن أبى¬طالب. فقال: اجمع لى الناس. فجمعهم فقال: ألا إن الامير محمد بن يوسف أمرنى بلعن على بن أبى-طالب فالعنوه، لعنه الله؛ محمد بن يوسف كه حاكم يمن بود به حجر گفت: برادرم حجاج به من نامه نوشته که تو را نزد مردم مجبور سازم علی× را لعن کنی. حجر گفت: مردم را جمع بکن. او مردم را جمع کرد. حجر گفت: آگاه باشيد! امير محمد بن يوسف به من دستور داد علی بن ابی¬طالب× را لعن کنم، امر کرد، پس او (امير) را لعن کنيد! خدا او را لعنت کند! معرفة الثقات، عجلی، ج1، ص 133 در اين خبر و خبر قبلی، نام افراد دستکاری شده؛ زيرا حجر از بزرگان صحابه بوده و به دستور معاويه به شهادت رسيده است؛ حال آن که حجاج و ابراهيم، پس از آن، از طرف عبد الملک بن مروان حاکم شدند. بنابراين، صحيح آن است که ابن ابی¬الحديد گفته است و زياد بن ابی و مغيره بن شعبه به دستور معاويه از حجر خواستند علی× را لعن کند. وكان المغيرة فی مقدم أناس كانوا ينالون من اميرالمؤمنين وقدمت الخطباء إلى المغيرة بن شعبة بالكوفة فقام صعصعة بن صوحان فتكلم فقال المغيرة: أخرجوه فأقيموه على المصطبة فليلعن عليا. فقال: لعن الله من لعن الله ولعن علی بن أبی طالب فأخبره بذلك فقال: أقسم بالله لتقيدنه فخرج فقال: إن هذا يأبى إلا علی بن أبي¬طالب فالعنوه لعنه الله. فقال المغيرة: أخرجوه أخرج الله نفسه؛ مغيره در رأس افرادی بود كه علی× را سبّ مى¬كردند. خطبا نزد مغيره آمدند. صعصعه بلند شد و سخن گفت. مغيره گفت: او را بياوريد و مجبورش کنید علی× را لعن كند. صعصعه گفت: خدا لعنت كند كسى را كه خدا و علی ابن ابی¬طالب را لعن مى¬كند. اين خبر را به مغيره دادند، گفت: به خدا سوگند، او را وادار كنيد، (بايد او علی× را سبّ كند.) صعصعه خارج شد و گفت: مغيره جز به لعن علی× راضی نمى¬شود. پس او را (مغيره را) لعنت كنيد. لعنت خدا نيز بر او باد. مغيره گفت: او را بيرون كنيد. خدا جانش را خارج كند. اين خبر را جاحظ و ابن جوزى نقل كرده¬اند، ولى ابن جوزی اسم مغيره را حذف كرده است. رسائل جاحظ، ص 92؛ زاد المسير، ابن¬جوزى، ج5، ص255؛ شرح نهج البلاغه، ج15، ص 257. ذهبى مى¬نويسد: عبدالله بن ظالم قال: كان المغيرة ينال من علی واقام الخطباء ينالون منه؛ مغيره هميشه در خطبه¬هايش از علی× بدگويى مى¬كرد و خطبايی را می¬گماشت كه (به امر او) از علی بدگويى مى¬كردند. سير اعلام النبلاء، ذهبى، ج3، ص31، رقم7. اصل اين خبر با زيادة و الفاظ مختلف وارد شده است و ديگران نيز آن را نقل کرده¬اند. مسند احمد، ج1، ح1631 و 1637 و 1638؛ مسند طيالسی، ح230؛ السنه، ابن ابى¬عاصم، ص605، ح1428. این خبر از عبد الرحمن بن اخنس نيز روايت شده است. أن المغيرة بن شعبة سب علی بن أبی¬طالب فقام إليه زيد بن أرقم فقال: يا مغيرة ألم تعلم أن رسول الله نهى عن سب الأموات؟ فلم تسب عليا وقد مات؛ مغيره، علی× را دشنام داد. زيد گفت: تو مى¬دانى كه رسول خدا از دشنام مردگان نهى کرد، پس چرا علی× را دشنام مى¬دهى، حال آن¬كه او مرده است؟ مسند ابن¬مبارك، ص 112، ح269؛ مسند احمد، ج4، ص 371، ح19335 و 19307؛ مصنف، ابن¬ابی¬شيبه، ج3، ص 45، ح 11986؛ المستدرک علی الصحيحين، ج1، ص 555، ح1419؛ مجمع الزوائد، هيثمی، ج8، ص 76؛ سلسلة الاحاديث الصحيحه، البانی، ج5، ص 520، ح2397. حاكم، هيثمى، البانی و شيعب ارنؤوط سند اين خبر را صحيح دانسته¬اند.

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    قيل: إن رسول معاوية جاء إليهم لما وصلوا إلى عذراء يعرض عليهم التوبة والبراءة من علی فأبى من ذلك عشرة وتبرأ عشرة فقتل اولئك فلما انتهى القتل إلى حجر جعل يرعد فقيل له: مالك ترعد فقال: قبر محفور وكفن منشور وسيف مشهور؛ ذهبى مى¬گويد: فرستاده معاويه نزد حجر و اصحابش رفت و از آنان خواست توبه کنند و از علی× برائت جویند. ده نفر قبول نكردند و ده نفر برائت جستند. ده نفری را كه برائت نجستند به قتل رسانيد... . تاريخ الاسلام، ذهبی، ج1، ص 527؛ سير اعلام النبلاء، ذهبی، ج3، ص 466. ذهبى در سير اعلام النبلاء، اسم اميرالمؤمنين× را در اين خبر حذف كرده و به جاى آن، «عن رجل» آورده است! زرکلی می¬نويسد:...فدعاه معاوية إلى البراءة من علی فأغلظ عبد الرحمن فی الجواب فرده إلى زياد فدفنه حيا؛ عبدالرحمن بن حسان، شجاع و قوى و از اصحاب علی× بود. زياد او را به شام فرستاد و معاويه از او خواست تا از علی× برائت جويد و عبدالحمن به معاويه پاسخ تند داد. معاويه او را نزد زياد برگردانيد و زياد او را زنده دفن کرد. الاعلام، زرکلی، ج3، ص 309؛ الکامل فی التاريخ، ابن¬اثير، ج2، ص 135؛ تاريخ ابن¬عساکر، ج8، ص 26 و ج34، ص 305، ح3785؛ تاريخ ابن-خلدون، ج3، ص 13. ابن اثير و دیگران اين خبر را به صورت مفصل نقل کرده¬اند. ...لقد سب عند معاوية عليا سبا قبيحا رجل يقال له معاوية بن حديج...أنت السباب عليا عند ابن آكلة الأكباد أما لئن وردت عليه الحوض وما أراك ترده لتجدنه مشمرا حاسرا ذراعيه يذود الكفار والمنافقين عن حوض رسول الله كما تذاد غريبة الابل عن صاحبها قول الصادق المصدوق أبی القاسم؛ ابوكبير می¬گويد: نزد حسن بن علی× نشسته بودم که مردی نزد او آمد و گفت: نزد معاويه، مردی به نام معاويه بن حديج، علی× را دشنام بدی داد. امام حسن× به او فرمود: اگر او را ديدی نزد من بياور. پس او را نزد در خانة عمرو ديد و به امام حسن× نشان داد. آن حضرت سه مرتبه از او سؤال كرد كه تو ابن حديج هستی، ولی او پاسخ نداد. سپس فرمود: تو كه علی× را نزد پسر زن جگرخوار سبّ می¬كنى! بدان که اگر نزد او کنار حوض بروی كه گمان نمی¬كنم آن¬جا بروی، علی× را خواهی ديد كه با اقتدار ايستاده و كافران و منافقان را از کنار حوض رسول خدا دور مى¬راند؛ چنان¬كه شتر غريبه را از صاحبش دور می¬راند و اين سخن پيامبر است. انساب الاشراف، بلاذری، ج3، ص 269؛ تاريخ ابن¬عساكر، ج59، ص 28، با دو سند؛ المعجم الكبير، ج3، ص 82، ح2727؛ مجمع الزوائد، ج9، ص 130؛ سير اعلام النبلاء، ج3، ص 39. سند اين خبر صحيح است. نيز با سند صحيح روايت شده كه او با معاويه به حج رفت و از دشنام دهنده¬ترين مردم به اميرالمؤمنين× بود و در آن «عند ابن آكلة الاكباد» حذف شده است. السنه، ابن¬ابی¬عاصم، ص 346، ح776؛ مسند ابويعلى، ج12، ص 140؛ المستدرك علی الصحيحين، ج3، ص 138، ح4669؛ سير اعلام النبلاء، ج3، ص 39، رقم 10؛ مجمع الزوائد، ج9، ص 130. حاكم سند اين خبر را صحيح دانسته، ولى ذهبى در يك برخورد متناقض در تلخيص مستدرك آن را منكر واه خوانده، ولى در سير اعلام النبلاء بعد از آن¬كه اين خبر را با دو سند نقل كرده در تأييد اين خبر گفته است: همانا اين (معاويه بن حديج) عثمانی (ناصبی) بود... .

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    ...يا حجر، إنك تقام بعدی فتؤمر بلعنی فالعنی ولا تبرأ منی ...ووكل به ليعلن عليا أو يقتل فقال حجر: أما إن الأمير أحمد بن إبراهيم أمرنی أن ألعن عليا فالعنوه لعنه الله...؛ طاووس يمانى، شاگرد ابن عباس، می¬گويد: حجر بن عدی (صحابی) از یاران خاص اميرالمؤمنين× بود. روزی علی× به او گفت: ای حجر، به زودی، به تو دستور داده می¬شود مرا لعن کنی. بر من لعنت بفرست، ولی از من برائت مجو. طاووس می¬گويد: حجر بن عدی را ديدم که احمد بن ابراهيم، حاکم بنی اميه، در مسجد جامع از او خواست علی× را لعن کند يا کشته خواهد شد. حجر گفت: امير احمد بن ابراهيم به من دستور می¬دهد علی× را لعن کنم، پس او را (احمد بن ابراهيم را) لعنت کنيد. خدا او را لعنت کند. طاووس می¬گويد: خداوند قلوب آنان را کور کرده بود و کسی متوجه نشد منظور حجر چه کسی است. المستدرک علی الصحيحين، ج2، ص390، ح3366؛ تاريخ ابن عساکر، ج56، ص310؛ شرح نهج البلاغه، ج4، ص58. ذهبی در سند اين خبر، يحيی حمانی را ضعيف دانسته است؛ در حالی که او بدون ترديد، ثقه است. ابن عساکر اين خبر را با سند ديگر روايت کرده و در سند آن حمانی نيست. در نقل ابن ابی¬الحديد آمده که مغیره به حجر بن عدی دستور داد علی× را لعن کند، که صحيحنيز همين است چنان که دلیلش خواهد آمد. عوانه می¬گويد: دعا معاوية عبدالرحمن بن الاسود فقال: اذهب فاقتل حجرا واصحابه. فقال: اما وجدت رجل اجهل بالله واعمى عن امره مني؟! فدعا هدبة بن الفياض الاعور فاعطاه سيفا وسرّح معه عدة وامره ان يعرضهم على البراءة من علی وان فعلوا والا قتلهم وبعث معه باكفان وامر ان يقبروا فعرض عليهم ما امر به معاوية فلم يجيبوا فقتلوا وذبح حجر ذبحا...؛ معاويه، عبد الرحمن بن اسود را فرا خواند و گفت: برو حجر بن عدى و اصحابش را بكش. عبد الرحمن گفت: کسی ديگر را پيدا نکردی که نادان¬تر از من نسبت جايگاه حجر باشد. معاويه، هدبة بن فياض را فرا خواند و شمشيری به او داد و چند نفر را همراهش فرستاد و به او گفت: به حجر و اصحابش پيشنهاد کن تا از علی× برائت جويد و اگر قبول نکرد آنان را به قتل برسان، و همراه او کفن نيز فرستاد تا پس از کشتن، آنان را به خاک بسپارد... پس آنان را به قتل رسانيد و حجر بن عدی را به طور فجيعی ذبح کرد. اين خبر با دو سند روايت شده است. طبری و ابن اثير آن را از طريق ابومخنف روايت کرده¬اند. بلاذری آن را از عوانه روايت کرده است. سند بلاذری صحيح است و رجالش ثقه¬اند. ذهبی در باره عوانه گفته است: عوانه در نقلش صدوق است.

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    ...توجه معاوية بسر فی ثلاثة آلاف من المقاتلة إلى الحجاز... فی جيش (وقال له): اقتل كل من كان فی طاعة علی إذا امتنع من بيعتنا وخذ ما وجدت لهم من مال... فساروا من الشام حتى قدموا المدينة وعامل علی على المدينة يومئذ أبوأيوب الانصاری ففر منهم أبويوب فاتى بالكوفة ودخل بسر المدينة قال فصعد منبرها ولم يقاتله بها أحد فنادى على المنبر يا دينار ويانجار ويازريق شيخی شيخی عهدی به بالامس فأين هو يعنى عثمان ثم قال: يا أهل المدينة والله لولا ما عهد إلى معاوية ما تركت بها محتلما إلا قتلته ثم بايع أهل المدينة وأرسل إلى بنى سلمة فقال والله ما لكم عندی من أمان ولا مبايعة حتى تأتونی بجابر بن عبد الله فانطلق جابر إلى أم¬سلمة زوج النبي فقال لها ماذا ترين إنى قد خشيت أن أقتل وهذه بيعة ضلالة قالت أرى أن تبايع فإنى قد أمرت ابنی عمر بن أبى¬سلمة أن يبايع وأمرت ختنى عبد الله بن زمعة فأتاه جابر فبايعه وهدم بسر دورا بالمدينة ثم مضى حتى أتى مكة ... وكتب أبو موسى قبل ذلك إلى اليمن أن خيلا مبعوثة من عند معاوية تقتل الناس تقتل من أبى أن يقر بالحكومة ثم مضى أسر إلى اليمن وكان عليها عبيدالله بن عباس عاملا لعلى فلما بلغه مسيره فر إلى الكوفة ... ولقى بسر ثقل عبيدالله بن عباس وفيه ابنان له صغيران فذبحهما ... وقتل بسر فی مسيره ذلك جماعة كثيرة من شيعة على باليمن وبلغ عليا خبر بسر فوجه جارية بن قدامة فی ألفين ووهب بن مسعود فی ألفين...؛ معاويه در دورة خلافت اميرالمؤمنين×، بسر بن ارطات را با لشكر سه هزار نفرى به حجاز فرستاد و گفت: هر کسی را که در طاعت علی× است و از بيعت با من خودداری کند، به قتل برسان و اموالش را بگير. او اهل مدينه را ترسانيد و در منبر فرياد زد: ای اهل مدينه، اگر عهد معاويه با من نبود هيچ بالغی را در مدينه زنده نمی¬گذاشتم سپس مردم از ترس با معاويه بيعت کردند. بسر منازل خيلی از مردم مدينه را آتش زد. ابوايوب انصاری که حاکم مدينه از جانب اميرالمؤمنين× بود، به کوفه فرار کرد. او به بنی سلمه گفت: شما نه در امان هستيد و نه بيعت شما را قبول خواهم کرد تا زمانی که جابر بن عبدالله را نزد من نياوريد. جابر نزد ام¬سلمه (همسر پيامبر اکرم ) رفت و گفت: اين بيعت، بيعت گمراهی است. حالا من چه کنم؟ ام¬سلمه گفت: من به فرزندانم دستور دادم تا بيعت کنند. تو نيز بيعت بکن و از ريخته شدن خون خود وقبيله¬ات جلوگيری کن. بسر به مکه رفت و بیعت کرد و پس از آن به يمن رفت. عبيدالله بن عباس که حاکم يمن بود به کوفه فرار کرد. بسر دو کودک عبيدالله را به طور فجيع ذبح کرد و افراد ديگری را نيز کشت و در اين مسيرش خيلی از شيعيان اميرالمؤمنين× را به قتل رسانيد. وقتی خبر به اميرالمؤمنين× رسيد، جاريه بن قدامه صحابی و وهب بن مسعود را با دو هزار لشکر به طرف بسر فرستاد. جاريه بن قدامه به نجران رسيد و تعدادی از شيعيان عثمان (معاويه) را به قتل رسانيد و بسر همراه لشکرش فرار کرد. جاريه به مکه رفت و سپس به مدينه آمد و از مردم برای اميرالمؤمنين× بيعت گرفت. ابوهريره که در مدينه حاکم و امام مسجد (از طرف معاويه و بسر) بود، فرار کرد. جاريه گفت: به خدا سوگند، اگر اباسنور (ابوهريره) را می¬گرفتم گردنش را می¬زدم. (در نقل بلاذری وارد شده که) معاويه به بسر گفت: مردم مدينه را بترسان تا گمان کنند که تو آنان را خواهی کشت و از آنان بيعت بگير. هر که در فرمان علی× است، اگر بيعت نکرد او را بکش. بسر بعد از انجام اين کارها، ابوهريره را (حاکم و) امام مسجد مدينه قرار داد و منازل افرادی از مردم مدينه را که فرار کردند، آتش زد. انساب الاشراف، ج1، ص 366؛ تفسير طبرى، ج4، ص 107؛ تاريخ الطبری، ج4، ص 107؛ الکامل فی التاريخ، ج2، ص100؛ البدايه والنهايه، ج7، ص357؛ تاريخ ابن عساکر، ج10، ص 153؛ تاريخ الصغير، بخاری، ج1، ص 141 با اختصار؛ الثقات ابن حبان، ج2، ص 300؛ الاستيعاب، ابن عبدالبر، ج1، ص 88 و 160؛ الاصابه، سير ذهبی. از ابن کثير به بعد، اين خبر را مختصر نقل کرده¬اند. اين خبر با اسناد مختلف محدثان و سيره¬نویسان، مانند عامر شعبی، سعد بن ابراهيم، عمرو بن دينار، عطا بن ابی¬مروان، ابن اسحاق، عوانه، ابوعمر شيبانی و حسن بن جهور، روايت شده است. ابن حبان و بلاذری اين خبر را به صورت اخبار مسلم، بدون سند نقل کرده¬اند. ابن کثير گفته است: اين خبر نزد اهل سيره مشهور است.

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    عمير بن اسحاق می¬گويد: كان مروان أميرا علينا. يعنى بالمدينة. فكان يسب عليا كل جمعة على المنبر وحسن بن علی يسمع فلا يرد شيئا...قد أكرم الله جدى أن يكون مثله مثل البغلة؛ مروان (از طرف معاويه) امير مدينه بود و هميشه در خطبه-هاى نماز جمعه، على× را سبّ مى¬كرد و حسن بن على× آن را مى¬شنيد، ولى چيزی نمی¬گفت... . إتحاف الخيرة المهرة، ج8، ح28، ح7225 و 7526؛ تاريخ ابن عساکر، ج57، ص244؛ تاريخ الخلفاء، ص166. بوصيری اين خبر را با دو سند از مسند اسحاق بن راهويه نقل کرده و رجال سندش را ثقه و خبر را صحيح دانسته است.

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    قال إسماعيل بن عياش: سمعت حريز بن عثمان يقول: هذا الذی يرويه الناس عن النبی أنه قال لعلی: أنت منی بمنزلة هارون من موسى حق ولكن أخطأ السامع قلت: فما هو؟ فقال¬: إنما هو أنت منی بمنزلة قارون من موسى. قلت عمن ترويه؟ قال: سمعت الوليد بن عبد الملك يقوله وهو على المنبر؛ ابن عياش مى¬گويد: حريز بن عثمان مى¬گفت: اين كه مردم از پيامبر روايت مى¬كنند كه به علی× فرمود: تو برای من به منزلة هارون نسبت به موسى هستى، حقّ است، ولی شنونده، خطا شنيده است. گفتم: پس درست چه بوده؟ گفت: «تو برای من به منزلة قارون نسبت به موسى هستى»، من اين را از وليد شنيدم كه در منبر مى¬گفت. تهذيب التهذيب، ج2، ص 208، رقم 436. أن حريز بن عثمان روى أن النبی لما أراد أن يركب بغلته جاء علی بن أبی طالب فحل حزام البغلة ليقع النبی ؛ ازدی گفت: حريز روايت كرده كه وقتى پيامبر خواست سوار استرش شود، علی× آمد و بند استر را كشيد تا پيامبر به زمين بخورد. تهذيب التهذيب، ج2، ص 208، رقم 436. ازدی گفته است: كسى كه حالش اين باشد، از وى نبايد روايت شود. ابن حجر در توجيه او مى¬گويد: شايد اين را نيز از وليد شنيده است. حريز بن عثمان كه این احاديث را جعل کرده، بعد از نماز صبح، 70 بار اميرالمؤمنين× را لعن می¬کرد. وی مورد اعتماد محدثان اهل سنت است و جز مسلم، تمام محدثان اهل سنت از او در کتاب¬های خود حديث نقل کرده¬اند و احمد بن حنبل با تأکيد او را توثيق کرده است.

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    ابن حجر با اشاره به کسانی که با اميرالمؤمنين× جنگيدند، می¬گويد: ثم اشتد الخطب فتنقصوه واتخذوا لعنه على المنابر سنة؛ سپس (زمان معاويه) سخنان شديد شد و علی× را تنقيص كردند و لعن او را در منابر سنت قرار دادند. فتح الباری، ج7، ص 57. ...فإن بنی مروان شتموه ستين سنة فلم يزده الله بذلك إلا رفعة؛ عامر بن عبد الله بن زبير (متوفاى 121ق.)، از محدثان تابعين و از رجال صحاح سته، شنيد كه يكى از فرزندانش علی× را تنقيص می¬کند، پس گفت: از اين عمل برحذر باش و بدان که بنی مروان 60 سال علی× را سب کردند، ولی خداوند عظمت و بزرگی او را افزايش داد. الاستيعاب، ابن عبدالبر، ج1، ص 433 و يا ج3، ص 1118. اين خبر صحيح و رجالش همگی از رجال صحيحين هستند و عبد الله بن وهب ـ چنان که ذهبی در سير اعلام النبلاء شرح حالش را ذکر کرده ـ دارای کتاب¬های فراوان بوده است. ابن عبد البر اين خبر را از کتاب¬های او بدون ذکر اسم کتاب، نقل کرده است. زمخشری می¬نويسد: وأن بنی أمية لعنوا عليا على منابرهم سبعين سنة فما زاده الله إلا رفعة ونبلاً؛ بنى اميه هفتاد سال على× را بر منابر لعن كردند، ولى خداوند فضل و بزرگی او را افزايش داد. ربيع الابرار، زمخشرى، ج1، ص 172. حافظ سيوطی گفته است: إنّه كان فى أيّام بنى اميّة أكثر من سبعين ألف منبر يلعن عليها علىّ بن أبى طالب بما سنّه لهم معاوية من ذلك؛ در زمان بنى اميه، در بيش از 70 هزار منبر، بنا بر رسمی كه معاويه بر جاى گذاشته بود، علی بن ابی¬طالب× لعن می¬شد. نصايح الكافيه، ابن عقيل به نقل از سيوطى، ص 79. احمد بن عبد الخالق حفظی، فقيه شافعی، با اشاره به اين سخن سيوطی، شعری سروده است که ابن عقيل آن را در ذيل اين سخن سيوطی آورده است. غزالی (متوفای 505ق.) می¬نويسد: ثم إجماع الجماهير بشتم على ألف شهر على المنابر أمركم الكتاب أم السنة أم الرسول؛ سپس اجماع جماهير هزار ماه بر دشنام علی× در منابرشان را، آيا قرآن شما را به اين عمل دستور داد يا سنت!؟ سر العالمين، غزالی، ص 5. ياقوت حموى در باره واژه سجستان مى¬نويسد: قال الرهنى:...وهو يلعن على منابر الحرمين مكة والمدينة؛ بزرگ¬تر از همه اين¬ها اين كه على بن ابى¬طالب× در منابر شرق و غرب لعن مى¬شد، ولى در منبر سجستان جز يك بار لعن نشد و از امر بنى اميه در لعن على امتناع كردند... چه شرفى بزرگ¬تر از امتناع آنان از لعن برادر رسول خدا در منبرشان خواهد بود، در حالى كه او در منبر حرمين، مكه و مدينه، لعن مى¬شد. معجم البلدان، حموى، ج3، ص 191. وروى أبوعثمان أيضا أن قوما من بنى أمية قالوا لمعاوية: يا أمير المؤمنين إنك قد بلغت ما أملت فلو كففت عن لعن هذا الرجل فقال: لا والله حتى يربو عليه الصغير ويهرم عليه الكبير ولا يذكر له ذاكر فضلا؛ ابوعثمان روايت كرده است: گروهی از بنی اميه به معاويه گفتند: ای اميرالمؤمنين، تو به هدفت رسيدی. حالا لعن علی× را ترک کن. معاويه گفت: نه، تا اين که خردسالان به اين روش بزرگ شوند و بزرگسالان با آن پير شوند و کسی برای علی× فضيلتی نقل نکند. شرح نهج البلاغه، ج4، ص 57.

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    بلاذرى به نقل از عوانه آن را نقل کرده است. فتوح البلدان، بلاذرى، ج2، ص 378 و، ج3، ص 413. كان مروان أميرا علينا ست سنين فكان يسب عليا كل جمعة ثم عزل ثم استعمل سعيد بن العاص سنتين فكان لا يسبه ثم اعيد مروان فكان يسبه؛ مروان شش سال (از طرف معاويه) حاکم مدينه بود و هميشه در خطبة نماز جمعه، علی× را دشنام می¬داد، سپس عزل شد و سعيد بن عاص دو سال حاکم مدينه بود ولی او علی× را دشنام نمی¬داد. سپس مروان بار دیگر حاکم مدينه شد و به دشنام علی× ادامه داد. علل احمد، ج3، ص 176، ر4781؛ تاريخ الاسلام، ج1، ص 592؛ سير اعلام النبلاء، ج3، ص 447 و 477؛ البداية والنهاية، ج8، ص 91 سند اين خبر صحيح است. مروان افزون بر آن كه خودش اميرالمؤمنين× را دشنام دهد، به بزرگان صحابه هم دستور می-داد علی× را دشنام بدهند. سهل بن سعد انصاری می¬گويد: استعمل على المدينة رجل من آل مروان قال: فدعا سهل بن سعد فأمره ان يشتم عليا قال: فابى سهل. فقال له اما إذ ابيت فقل لعن الله ابا التراب فقال سهل: ما كان لعلى اسم احب إليه من ابى¬التراب وان كان ليفرح إذا دعى بها...؛ مردی از آل مروان (مروان) حاكم مدينه شد و سهل را طلبيد و او را به دشنام علی× دستور داد، ولی سهل پذیرفت. (مروان) گفت: اكنون كه امتناع كردی، پس بگو: خدا ابوتراب را لعنت كند. سهل گفت: علی× اسمی محبوب¬تر از ابوتراب نداشت و هر وقت با اين اسم صدا می¬شد، خوشحال می¬شد. (مروان) گفت: داستان ناميده شدنش به اين اسم را به ما بگو. سهل گفت: پيامبر به منزل فاطمه÷ آمد وعلی× را پيدا نكرد... . صحيح مسلم، كتاب فضائل صحابه باب فضائل علي، ج4، ص 1875، ح2409. اين خبر را مسلم در صحيح به صورت كامل نقل كرده است. بخاری اين داستان را در صحيح حذف كرده و اين خبر را از «پيامبر به منزل فاطمه آمد...» شروع كرده است. صحيح بخاری، كتاب الصلاة، باب: نوم الرجال فی المسجد، ح441، و ح5924. بخاری در خبر ديگری با حذف اسم مروان و دشنام و لعن، چنين روايت كرده است: ...يَدْعُو عَلِيًّا عِنْدَ الْمِنْبَرِ. قَالَ: فَيَقُولُ مَاذَا؟ قَالَ: يَقُولُ لَهُ: أَبُوتُرَابٍ. فَضَحِكَ قَالَ: وَاللَّهِ مَا سَمَّاهُ إِلاَّ النَّبِىُّ، وما كَانَ لَهُ اسْمٌ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْهُ...». مردی نزد سهل بن سعد آمد و گفت: فلانی (با اشاره به امير مدينه) در منبر، علی× را دعا می¬کند. پرسيد: چه می¬گويد؟ گفت: به او ابوتراب می¬گويد. سهل خنديد و گفت: به خدا سوگند، کسی جز رسول خدا او را چنين نامگذاری نکرد و هيچ اسمی برای او محبوب¬تر از اين اسم نبود... . صحيح بخاری، كتاب فضائل الصحاب، باب: فضائل علی بن ابی-طالب، ح3703 و430 و 5924. بخاری در اين خبر، به جای مروان، «فلان» آورده و به جای دشنام و لعن، «دعا می¬كند» نقل کرده است.

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    خطب بسر بن أرطاة على منبر البصرة فشتم عليا؛ بسر بن ارطات (از فرماندهان لشكر معاويه) در منبر بصره خطبه خواند و علی× را دشنام داد و گفت: به خدا سوگند، هر کسی را که بداند من صادق هستم مگر اين که تصديق کند و اگر کاذب هستم تکذيبم کند. ابوبکره بلند شد و گفت: خدا شاهد است که ما تو را کاذب می-دانيم. بسر دستور داد تا ابوبکره را با زور و کتک ساکت کردند. تفسير طبرى، ج4، ص 128 و ج6، ص 96؛ تاريخ ابن خلدون، ج3، ص 4 ابن اثير می¬نويسد: لما ولی المغيره الكوفة استعمل كثير بن شهاب على الری وكان يكثر سب علی على منبر الری وبقی عليها...؛ مغيره پس از آن استاندار كوفه شد (از سوی معاويه) كثير بن شهاب را حاكم رى قرار داد و او فراوان بر روى منبر رى على× را دشنام می¬داد و زمانی طولانى حاكم آن¬جا باقى ماند. کامل ابن اثير، ج2، ص 111. ابن حجر در الاصابه، صحابی بودن کثير بن شهاب را با استدلال به اين¬که او کارگزار عمر بن خطاب بوده و عمر غير صحابی را حاکم قرار نمی¬داده، تقويت کرده است.

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    ذكر علی عند معاوية وعنده سعد بن أبي¬وقاص فقال له سعد: أيذكر علی عندك؟...؛ ربيعه مى¬گويد: نزد معاويه، علی× را ياد کردند (اعتراض سعد ثابت می¬کند که بدگويی کردند) و سعد نيز آن¬جا بود، و به معاويه گفت: آيا علی× نزد تو ياد می¬شود؟ او چهار منقبت دارد که اگر يکی را من داشتم برايم محبوب¬تر... . سند اين خبر حسن است. السنه، ابن ابی عاصم، ص 595، ح1386. یکی از شروط امام حسن× برای صلح، معاويه، بنابر نقل ابوالفداء اسماعيل بن علی، اين بود: ...وأن لا يسب علياً، فلم يجبه إلى الكف عن سبّ علي، فطلب الحسن أن لا يشتم علياً، وهو يسمع، فأجابه إِلى ذلكَ، ثم لم يف له به؛ «على× را دشنام ندهد» ولى معاويه اين شرط را قبول نكرد، پس حسن× از او خواست در حضور او علی× را دشنام ندهد. معاويه اين شرط را قبول کرد، ولی به وعده¬اش عمل نکرد. المختصر فی اخبار البشر، ابو الفدا، ج1، ص 126؛ تفسير طبرى، ج6، ص92؛ کامل ابن اثير، ج3، ص 175؛ البداية والنهاية، ابن کثير، ج8، ص 14 دیگران نيز اين شرط امام حسن× را ذکر کرده ولی عدم قبول معاويه را حذف کرده¬اند.

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    ابن ماجه و ديگران از اسباط بن عبد الرحمن روايت کرده¬اند: عن سعد بن ابى¬وقاص قال: قدم معاوية فی بعض حجاته فدخل عليه سعد فذكروا عليا فنال منه. فغضب سعد...؛ معاويه سفر حج بود که سعد بن ابى¬وقاص نزد او آمد. نزد معاويه، علی× را ياد كردند. معاويه از آن حضرت بدگويی کرد. سعد با خشم گفت: اين سخن را دربارة مردی می¬گويی که از پيامبر شنيدم که درباره او می¬فرمود: هرکه من مولای او هستم، علی× نيز مولای اوست. نیز شنيدم که به او می¬فرمود: تو برای من به منزلة هارون برای موسی هستی. نیز می¬فرمود: پرچم را فردا به کسی می¬دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست دارند. سنن ابن ماجه، ج1، ص45، ح121؛ مصنف، ابن ابی¬شيبه، ج6، ص366 ، ح32078؛ البداية والنهاية، ج7، ص376 البانی در صحيح و ضعيف سنن ابن ماجه، ح121، سند اين خبر را صحيح دانسته و ابن کثير آن را حسن خوانده؛ ولی اين خبر را از ابن عساکر نقل کرده که در آن عبارت «نال منه، فغضب سعد» حذف شده است.

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    مسلم در صحيح روايت کرده است: أمر معاوية بن أبي¬سفيان سعدا فقال: ما منعك أن تسبَّ أبا التراب...؛ معاويه به سعد بن ابی¬وقاص دستور داد (که علی× را دشنام دهد ولی او دشنام نداد؛) پس معاویه به او گفت: چه چيز تو را از دشنام علی× بازداشته است. صحيح مسلم، كتاب فضائل صحابه، باب فضائل علي، ج4، ص 1870، ح2404؛ سنن ترمذی، ج5، ص 301 ح3808؛ المستدرک علی الصحيحين، ج3، ص 117، ح4575 ابن کثير با سند صحيح از ابونجی روايت کرده است: ..ثم ذكر علی بن أبى¬طالب فوقع فيه فقال: أدخلتنی دارك واجلستنی على سريرك ثم وقعت فی علی تشتمه؟...؛ معاويه به حج رفت و از سعد خواست برای یاد دادن احکام حج، همراه او باشد. بعد از حج، سعد را به دار الندوه برد و كنارش نشاند و شروع كرد به دشنام اميرالمؤمنين×. سعد گفت: مرا به منزلت آوردى و بر تخت خود نشاندى و علی× را دشنام مى¬دهى؟ و الله، اگر يكى از سه فضائلى را كه علی× دارد من داشتم، برايم محبوب¬تر از اين بود كه همة دنيا را داشته باشم... .» همة رجال اين سند ثقه و از رجال صحيح هستند، جز احمد بن خالد که از رجال چهار سنن و ثقه است. البداية والنهاية، ابن کثير، ج7، ص 376.

  • @ahlibayt14masum68
    @ahlibayt14masum68 День назад

    آقای فروغی اين چه نوع بحث کردن است؟ ده ها اخبار صحيح است. شما به جای اين که اول از طبری شروع بکنی از روايات صحيحی که در سنن ابن ماجه و سب مغيره و مروان که حاکم معاويه در مدينه بوده و مانند اين را ذکر میکردی. اين احمق های دشمنان اهل البیت را با اينگونه بحث های ضعيغ پررو میکنید

  • @HajigaldiPakdel
    @HajigaldiPakdel День назад

    واقعا حدیث.معتبر.نیست؟از اول.برنامه یک نواخت سوال میکنه؟

  • @AhmadNajafi-ys6xt
    @AhmadNajafi-ys6xt День назад

    شعر نگو شیعه ها فقط دشمن اسلام هست

  • @HajigaldiPakdel
    @HajigaldiPakdel День назад

    بیشتر اصحاب یاران پیامبر فامیل هم بودن..چرا لعن ونفرین میکنیم..اعتقاد نداریم به همدیگر توهین فحاشی نکنیم به فامیل و خانواده پیامبر..هر کس اعتقاد خودش خبره و استاد هست..مسیحی ها عیسی پرست وکتابش را قبول دارن یهودی ها موسی و کتابش..مسلمان ها الله ومحمد وقران را..تشیع علی و نهج ابلاغیه..هر کس اعتقاد خودش را داشته باشه.چرا لعن ونفرین فحاشی حمله به همدیگر..اعتقاد هر کس برای خودش احترام داره

  • @bakhshizia585
    @bakhshizia585 2 дня назад

    جزاکم الله استادان گرامی❤❤❤❤

  • @Ahmadzaherable
    @Ahmadzaherable 2 дня назад

    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹👍

  • @user-ep7lh6tp1d
    @user-ep7lh6tp1d 2 дня назад

    Thanks for your program

  • @user-ep7lh6tp1d
    @user-ep7lh6tp1d 2 дня назад

    جزاکم الله خیرا کثیرا

  • @mehdiazizi7998
    @mehdiazizi7998 2 дня назад

    تشكر از شما

  • @PlmmlpMlpplm-zv1zm
    @PlmmlpMlpplm-zv1zm 2 дня назад

    بخدا من شرم میاد بکم شیعه هستم از دست این اخوندا

  • @PlmmlpMlpplm-zv1zm
    @PlmmlpMlpplm-zv1zm 2 дня назад

    خدا را شکر که حقایق فهمیدم که باعث تغییر دید من شد و هدایتم شد

  • @bakhshizia585
    @bakhshizia585 2 дня назад

    این آخوند کودکانه بحث میکند، هیچ سند و روایتی را نمی تواند ارایه نمیکند. چطور به امامان بزرگوار این آخوند ها توحین میکنند. امام حسن و امام حسین پول سکوت فحاشی پدر خود را سالانه از معاویه می‌گرفتند، در مورد بیعت علی علیه السلام میگویند که در گردنش طناب انداختند ازش بیعت گرفتند. خجالت هم نمی کشند. به گفته شهید مطهری که می‌گفت آخوند ها قالتاق ترین افراد جامعه اند.

  • @user-wj2jk1zz7x
    @user-wj2jk1zz7x 2 дня назад

    چیزیی بلدنیست اخونده بجزدروغ چراسندنیاورد نشان نداد